مصاحبه اصغر فردی با همان نشریه:
آقای لاجوردی فرقان را کشف کرده بود. هیچ کس مثل او تا آخرش همه جوره فکر فرقان را کشف نکرد که بداند با آنها چگونه رفتار کند. آقای لاجوردی گره فکری فرقانیها را باز کرد.
کمال یاسینی را آوردند و پرسیدند: «چرا آقای مفتح را کشتی؟» او جواب داد: «ما نمیفهمیدیم. رهبر ما به ما گفت بروید بکشید، ما هم رفتیم و کشتیم.» اینها را با اکبر گودرزی مواجهه دادند و گودرزی گفت: «من نکشتهام. شما کشتید. بروید جواب بدهید.» همان روز بود که اینها شکستند.
همه بچهها از آقای لاجوردی فرصت گرفتند تا درباره کارهائی که کرده بودند،فکر کنند و ایشان فرصت میداد. به تدریج کتابهای فرقان را آوردند و بچههای فرقان نشستند و مطالعه کردند و بر آنها نقد نوشتند. الان این نقدها موجود هست.
آقای لاحوردی میگفت: «بنشینید و بخوانید و نقد بنویسید تا اگر کسی خواست فرقانی شود بخواند وبفهمد.»
بازجوها گاهی بیرون پیش ما میآمدند و میگفتند ما از شما خجالت میکشیم که نماز شب میخوانید! بچههابه این آداب و شعائر اعتقاد داشتند.
-----------------------------------------
همان در گفتگو با جلال الدین فارسی:
بعد از دستگیری فرقانیها و شروع گفتگو با آنها که شهید لاجوری در ایجاد فضای آن نقش اساسی داشت، ایشان از من خواست در جلسهای با فرقانیها شرکت و با آنها گفتگو کنم. همان طورکه گفتم اینها در بازجوئیهایشان گفته بودند که ما از مردهها به دکتر شریعتی و از زندهها به جلال الدین فارسی اعتقادداریم. فلسفه این انتخاب و دعوت هم همین بود.
... در مجموع مدت زیادی به گفتگو با این جوانها پرداختیم. بعدها شهید لاجوردی گزارش این جلسه را به من دادند و دیدم که صحبتهای من در آنجا برای آنها تأثیر خوبی گذاشته است.
... واقعیت هم این بود که اینها جوانان صادق و روراستی بودند که ذهنیتهای اولیه آنها، چه در مورد مسائل دینی و چه در مورد مسائل سیاسی و انقلابی، از منبع مشکوک و ناموثقی دریافت شده و همین موجب شده بود که حرفهای درست را هم با همان ذهنیت بسنجند و وقتی با آنها گفتگو میشد، بخش اعظمشان به نظام برمیگشتند.
آقای لاجوردی چند بار دیگری هم از من دعوت کرد که برای صحبت با آنها به بازداشتگاه بروم و در عین حال از من خواست که برای گفتگو با برخی ازچهرههای آنها که سئوالات جدیتری داشتند، به سلولهای انفرادی آنها بروم. قبول کردم و رفتم و با آنها صحبت کردم که اثرات مفیدی داشت.
به هر حال بعد از خاتمه پرونده فرقان،آقای لاجوردی به من گفت که این گفتگوها تأثیر بسیار خوبی داشت و در هر دیداری که داشتیم از عده جدیدی اسم میبرد که بعد ازصحبتهای من به افکار قبلیشان پشت کرده بودن و حتی عدهای از آنها در فاصله مرخصی، بیآنکه به خانوادههایشان بگویند، به جبهه رفتند! میگفتند میخواهیم از این فرصت برای جهاد در راه خدا بهره ببریم و بعضی از آنها شهید هم شدند.
باید بر این نکته تاکید کنم که رفتار و سلوک شخصی آقای لاجوردی و صداقتی که به خرج میداد، در تحول این بچهها بسیار تأثیر داشت. حرف و عمل ایشان بسیار با هم مطابقت میکرد و یک زندانی در مدت بازداشت خود، هنگامیکه رفتارهای او را میدید، متوجه می شد که چقدر صداقت و اخلاص دارد و مثل بعضی از افراد نیست که به خاطر مطامعی، رفتارهای خاصی را در پیش بگیرد و این صداقت، آنها را به شدت تحت تاثیر قرار میداد.