علامه مجلسی (ره) به نقل از امّ کلثوم دختر امام على علیه السلام می نویسد:
چون شب نوزدهم ماه رمضان شد، هنگام افطار پدر، یک سینى که دو قرص نان جو و ظرفى که در آن شیر و نمکِ ساییده بود، پیش او نهادم. وقتی از نماز فارغ شد، رو به افطار کرد. چون در آن به دقّت نگریست، سرش را تکان داد و به شدّت گریست و فرمود: «دخترم! فکر نمىکردم که دخترى به پدرش بدى کند، آنطور که تو به من بدى کردى!».
گفتم: کدام بدى؟! پدر!