بسم الله الرحمن الرحیم
مرز اندیشه و انگیزه کاملاً از هم جداست؛ نه علم دلیل بر عمل است و نه عمل دلیل بر علم. علم و عمل دو حوزه اند با دو قلمرو جدا.
در یک تقسیم بندی ساده، مردم نسبت به این دو مقوله چهار گروهند؛ برخی می دانند و عمل نمی کنند. بعضی ندانسته عمل می کنند. عده ای نه می دانند و نه اهل عملند و کمی از مردم هم به علمشان عمل کنند.
از آیات و روایات به دست می آید که ما موظفیم بین علم و عمل اتحاد برقرار کنیم. این واگرایی هنگامی به همگرایی تبدیل می شود که ایمان واسطه آن دو شود. برای این کار باید معارف الهیه را فرا بگیریم؛ به آنها ایمان بیاوریم و بعد به آنها عمل کنیم. در این بین، نقش ایمان نقشی کلیدی است؛ زیرا علمی که با جان پیوند نخورده و تبدیل به ایمان نشده است خود را ملزم به پوشیدن جامه عمل نمی بیند.
در قالب مثال می توان اندیشه (مقام علم) را به چشم و انگیزه (مقام عمل) را به دست و پا تشبیه کرد. عالم بی عمل به مانند بینای فلجی است که مهلکه را می بیند؛ اما او را توان فرار نیست و عابد جاهل نیز مانند راننده ای است که از ضعف شدید بینایی رنج می برد. قطعاً ضررچنین فردی (برای خود و دیگران) بیش از سود اوست.