به تازگی پیامکی برای برخی مشترکین ارسال می شود که تامل برانگیز است. هر چند اینگونه پیامهای بی سند و مدرک که از وجاهت علمی برخوردار نیستند ارزش نقد و بررسی علمی را ندارند ؛ اما گاهی مواردی هم پیدا می شود که یک بار خواندن آن سوالاتی را در ذهن خواننده ایجاد کرده و شبهاتی القاء می کند.
پیگیری حقوقی و برخورد قانونی با مواردی از این دست را بر عهده مسئولین قضایی وامی نهیم و به سراغ آن چیزی می رویم که به ما مربوط می شود و آن؛ رفع ابهامات و پاسخ به سوالاتی است که این پیامک و مانند آن برای خواننده ایجاد می کند.
«ابوحفض(یعنی عُمَر) در سال ششم بعثت در 27 سالگی مسلمان شد. وی در راستای اعتلای جامعه اسلامی بسیار کوشید و در 27 ذی الحجه سال 22 هجری هنگام برگزاری نماز به دست ابو لولو در محراب مسجد النبی به شهادت رسید.»
بی تردید نویسنده و عوامل پخش آن بین مشترکین، تنها قصد اطلاع رسانی نداشته و پُر واضح است که هدفشان القاء یک چهره آرمانی از شخصیت عمر در ذهن خوانندگان این پیام بوده است؛ اینها را می توان از تعابیر ارزشی در پیام و نیز بی ارتباط بودن این ایام (ربیع الاول) با ماه ذی الحجه و نیز نشر آن در طیف شیعیان به راحتی فهمید.
ما در این نوشته برآنیم تا ضمن محترم شمردن احترامی که عزیزان اهل سنت برای شخصیت عُمَر قائلند به نقد نکاتی بپرداریم که این پیامک آنها را به ذهن مخاطب القاء می کند.
عمر بن الخطاب 13 سال پس از عام الفیل به دنیا آمد.(1) بنابراین زمانی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) به پیامبری مبعوث شد او 27 سال داشت.(2) نه آنکه در 27 سالگی مسلمان شود. اگر او در 27 سالگی مسلمان شده باشد معنایش این خواهد بود که او در همان سال اول بعثت اسلام را پذیرفت و به جمع مسلمانان پیوست؛ اما این سخن با مسلمات تاریخی ناسازگار است؛ زیرا بنا به گزارش های تاریخی و اعتراف شخص عمر (3)، او در سالهای اولیه ظهور اسلام یعنی از ابتدا تا زمانی که خود مسلمان شد (حدود 6 سال) از کسانی بود که به شدت مسلمانان و حتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را آزار و اذیت می کرد.(4) که البته این اذیت و سختگیری ضد اسلامی او نسبت به قوم و خویش خودش بیشتر بود.(5)
خودش نقل می کند که قریش و مخالفین سرسخت اسلام من را برای کشتن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برگزیدند. به همین منظور من نیز شمشیر برداشته و به سراغ آن حضرت رفتم تا او را به قتل برسانم.(6)
وی در سال ششم بعثت یعنی در سن 32 سالگی به یکباره دوستدار اسلام شده و اسلام می آورد. تاریخ گواهی میدهد که وی در دوران اسلامش چندان از دوران جاهلیتش فاصله نگرفت. نقش داشتن در ترور پیامبر (صلی الله علیه و آله) (7)، تصمیم به خروج از اسلام در جریان صلح حدیبیه (8) و دادن نسبت هذیان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) (9) نمونه هایی از این گزارشهاست.
«تلاش بسیار برای اعتلای جامعه اسلامی» عنوانی است که برای عمر بن خطاب به کار می برند و برخی با آب و تاب فراوان از آن یاد می کنند اما بر ما روشن نشد که این اعتلای که از آن دم می زنند چیست و در کجای سیره او یافت می شود؟
چشمگیرترین حرکتی که از عمر گزارش شده، یورش به ممالک و سرزمین های دیگر و افزودن آنها به قلمرو حکومتی خویش است. هر چند بسیاری در تلاشند تا این کار را با نام گسترش اسلام از خدمات منحصر به فرد او معرفی کنند اما دقت در این داستان ورق را به ضرر آنها بر می گرداند.
حقیقت این است که گسترش اسلام با زور و اکراه شدنی نیست «لا إِکْراهَ فِی الدِّین» (10) بلکه توسعه فرهنگ و مکتب اسلام با همان روشی میسور است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به کاربرد یعنی با گفتگو، بیان و نشان دادن چهره واقعی اسلام به فطرت های بیدار.
اسلام مکتبی نیست که بتوان آن را به زور سر نیزه گسترش داد؛ بله، اگر فرد یا عده ای پیدا شوند که مانع این اطلاع رسانی و گفتگو شوند قدرت قاهره اسلام حکم به کنار زدن آنها می کند؛ اما این همیشگی و عمومی نیست. حال باید دید کاری که عُمَر کرد گفتگوی فرهنگی بود یا قتل عام مردمی؟ تاریخ، کشورگشائی های عُمَر ثبت و ضبط است و جنایتهایی که به اسم صدور اسلام صورت گرفت انکار ناپذیر است. ما در اینجا به ذکر یک نمونه بسنده می کنیم:
ابن اثیر در الکامل مینویسد: [سپاهیان عُمَر] وارد گرگان شدند و با گرفتن 200 هزار دینار با آنان مصالحه کردند. سپس به اطرافه طمیسه که شهری در کنار ساحل و بعد از گرگان واقع و جزو مازندران بود، رفتند. با مردم آنجا جنگ کردند . ... و سعید با شمشیر بر سر مردی کوبید که از زیر بغل او درآمد و در نهایت آنان را محاصره کردند. آنان درخواست امان کردند که به آنان این امان داده شد تا کسی از آنان را نکشند و لذا قلعه را باز کردند؛ ولی آنان همه را کشتند به جز یک مرد. سپس آنچه که در قلعه بود تصرف کردند.(11)
گذشته از آن اسلامی که با این جنایتها به مردم آن سامان اجبار می شد؛ اسلام سقیفه بود؛ نه اسلامی که خدا در غدیر از آن اعلام رضایت کرد (الْیَوْمَ ... رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً 3/مائده) و رسول خدا در حدیث ثقلین به آن سفارش نمود.
به این خدمات بی نظیر (!) می بایست خدماتی نظیر منع تدوین حدیث (12)؛ حرام کردن حلالهای الهی(13) و نیز یورش به خانه وحی و ضرب و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها(14) را هم اضافه کرد.
به دست ابولولو در محراب مسجد النبی به شهادت رسید!
در ادبیات دینی به مرگی شهادت اطلاق می شود که فرد در راستای حفظ و اعتلای اسلام جان خویش را تقدیم کند و یا شدت پایبندی او به اسلام سبب شود تا عده ای این حقانیت را برنتابند و برای خاموش کردن نور او دست به قتلش بزنند برای همین است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) حمزه عموی خود را سیدالشهداء نامید. (15) چون مرگ او این چنین بود؛ اما در جریان مرگ عمر، انگیزه قاتل یک انگیزه شخصی و اقتصادی بود. ابولولو از عمر خواست تا او از اربابش مغیره، تخفیف کاری و عوارضی بگیرد (کار کمتری از او بکشد و خراج کمتری از او اخذ کند) اما عکس العمل و به نقلی پیگیری عمر، رضایت ابولولو را جلب نکرد و همین امر سبب شد تا او نیز دشنه ای دوسر برداشته و با ضرباتی او را از پا درآورد.(16)
یقینا به کسی که در یک درگیری با غرض شخصی و به دور از انگیزه دینی کشته شود؛ شهید اطلاق نمیشود.
پی نوشت ها:
1. الاستیعاب ج3 ص114 ؛ أسدالغابة ج3 ص643
2. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در همان سال عام الفیل به دنیا آمد و چهل سال بعد از آن هم به رسالت مبعوث گردید.
3. أسدالغابة ج3،ص:644 (کنتُ مِن أشدّ الناس على رسول الله صلى الله علیه و سلم)
4. همان، ص:643 (لما بعث الله محمدا صلى الله علیه و سلم، کان عمر شدیدا علیه و على المسلمین)؛ الإصابة،ج4،ص:484 (و کان عند المبعث شدیدا على المسلمین) ؛ أنسابالأشراف،ج10،ص:286
5. أنسابالأشراف ج10،ص:286 (و کان عمر شدیدا على من أسلم من قومه)
6. الطبقاتالکبرى ج3،ص:203 (أرید أن أقتل محمدا)
7. ابن حزم اندلس در کتاب«المحلّی» می نویسد: از جمله کسانی که در ترور پیامبر نقش داشتند ابوبکر و عمر بودند. المحلی ج11، ص 224.
8. المصنف ج5، (339
9. الطبقات الکبری ج2، ص242
10. آیه 256 سوره بقره
11. الکامل فی التاریخ ، ج 3 ، ص 110
12. عُمَر برای منع کتابت و نشر احادیث نبوی دستور «لا کتاب مع کتاب الله ؛ هیچ نوشته ای به غیر کتاب خدا نباید باقی بماند» را صادر کرد. ر. ک به جامع بیان العلم و فضله ج1 ص 87 و کنزالعمال ج10 ص292 و نیز شرح موطاء مالک/ سیوطی و السنه قبل التدوین ص 311
13. منظور حرام کردن متعه حج و ازدواج است که تا زمان عمر حلال بود و او آن دو را حرام کرد. او گفت: متعتان کانتا على عهد رسول اللّه صلى اللّه علیه وسلم و أنا أنهى الناس عنهما ؛متعة النساء، و متعة الحج . مسند أحمد بن حنبل ج3 ص 325 ش 14519
14. امام الحرمین جوینی « استاد ذهبی » از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خبر صدمات و شهادت فاطمه سلام الله علیها بعد از آن حضرت را نقل می کند. فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35
15. الاستیعاب، ج1، ص:372
16. تاریخ طبری، الاستیعاب ج3 ص 1154 و الفتوح ج2 ص 323
در فرهنگ ناب اسلامی همانگونه که ظلم کردن مردود است، ظلم پذیری هم ممنوع است و حرام .
معمولاً صحبت از موضوع اول فراوان است ولی چندان سخنی از بخش دوم نیست؛ مگر به مناسبتی نظیر شرح جمله «هیهات مِنَّا الذلَّ?» و مانند آن .
با نگاهی به آموزه های دینی بر هگان هویدا می شود که قبول ظلم ، همان مقدار بد است که ستم به دیگران ناپسند است و از این جهت که هر دو آنها مورد نکوهش و غضب خداست فرقی بینشان نیست.