در بین روایاتی که از امام موسی کاظم علیه السلام به ما رسیده است روایاتی به چشم می خورد که دارای رویکرد تربیتی هستند. بخشی از این روایات که درباره تربیت فرزند است دربردارنده نکات ظریف و در عین حال بسیار مهمی است که دانستن و عمل به آنها نقش تاثیرگذاری در تربیت دینی فرزندان ما دارد. آنچه در ادامه می آید نمونه هایی از این روایات است.
بعد از کش و قوسهای ثبت نام و گزشهای پس از اعلام اسامی، در نهایت نام هشت نفر از رجال سیاسی این کشور که صلاحیت رئیس جمهور شدن داشتند در خروجی رسانه ها قرار گرفت و امروز دهان به دهان و محفل به محفل در گردش است. آنچه بنا به وظیفه باید بدان عمل کرد همان است که در فرمایشات مقام معظم رهبری جلوه گر شد:
1. حضور آنهم از نوع حداکثری
2. انتخاب فردی که در این بین شایسته تر از دیگران است
بنابراین باید حضور داشت از دیروز تا به امروز و تا پای صندوق رأی و تا فرداها.
همه این هشت نفر چون تاییدیه خود را از نظام اسلامی گرفته اند محترم و رأی به آنها عمل به تکلیف است. کسی هم حق ندارد به یکی از این بزرگواران کوچکترین بی احترامی را روا دارد.
منتها با ذکر این دو نکته:
1. به فرموده مقام معظم رهبری انتخاب باید به گونه ای باشد که بینی و بین الله حجت شرعی باشد. یعنی انسان بتواند در برابر انتخابش پاسخگو باشد.
2. نقد منصفانه، عالمانه و محترمانه غیر از بی احترامی و تخریب و رفتارهای بد اینگونه است.
همه وظیفه داریم به گرمی در این حماسه حضور داشته باشیم و با بحث و نقد و نظر صحیح و روشمند هم به کاندیدای اصلح دست پیدا کنیم و هم تنور انتخابات را به شکل شایسته ای گرم کنیم.
بی شک حضوری پرشور در فضای سیاسی کشور و گرم کردن عاقلانه آن، وظیفه هر کسی است که دلش برای پایداری این نظام می تپد. خدا را شکر! بسیارند از این دست که با شعور خود، گرم می کنند این شور انتخاباتی و حماسه سیاسی را.
اما گلایه از کسانی است که مُهر خاموشی به لب بلکه به تمام ارکان خود چنان زده اند که گویا در این مملکت، رهبر آن سخنی از حماسه نگفت و اصلا قرار نیست در این کشور انتخاباتی برگزار شود.
چگونه باور کنیم ادعای رضایت خدا و سرباز ولایت بودن و ... و ... و ... را ؟ چطور؟
برای ضربه زدن هم می شود بیانیه داد و بعد اردوکشی خیابانی کرد و هم می شود اطلاعیه داد و بعد با سکوتی معنادار، دشمن را شاد کرد و رفتاری تحریمانه با این حماسه دشمن شکن از خود نشان داد و از آن سخن نگفت تا یخ کند آن گرمایی که نظام به آن نیاز دارد.
اگر کار برای خدا بود، من و ما نبود، سخن از حزب من و تیم ما نبود، قهربازی و بی محلی نبود؛ سخن از نظام بود و حفظ آن، تلاش از جان برای پایداری آن بود و بالندگی آن.
و متاسفانه این جریان غلط، همراه کرده است با خود اعوان و انصارش را و همه شان دارند همان کاری را می کنند که نباید بکنند.
کمی دیر شده؛ اما هنوز وقت هست و آغوش امت شهید پرور باز.
تیم احمدینژاد فکرش را هم نمیکرد هاشمی رد صلاحیت شود. اساس بازی احمدینژاد در مرحله پس از رد صلاحیتها بر این استوار شده بود که کل نظام را در سبد هاشمی بنشاند و از پرتگاه پایین بیندازد. اکنون آنچه رخ داده این است که احمدینژاد با وضعی مواجه شده که آن را پیشبینی نکرده بود و لذا برای آن برنامه هم نداشت. مشایی ردصلاحیت شد اما همزمان با هاشمی و نه بهگونهای که احمدینژاد بتواند نظام را متهم به بیعدالتی کند.
نوع واکنشی که مردم ایران به ردصلاحیت همزمان مشایی و هاشمی از خود نشان دادند ثابت کرد مردم ایران این درک را دارد که هاشمی یا مشایی و احمدینژاد ارزش آن را ندارند که برای آنها هزینهای پرداخته شود. اینها هرگز کاری نکردهاند که جامعه متقاعد شود باید برای آنها کاری کرد.