............ شب يلدا ! .............يادش بخير رسم و رسومي داشتيم ... اين سنتا رو همه دوست مي داشتيم
زمستوني بود و شب يلدايي ... يه کرسي بود و دور اون غوغايي !هندودنه و شيريني و آجيلي ... انار سرخ مزه مي داد خيلي !گاهي به حافظ ميزدن تفعل ... تمام خونه مي گرفت بوي گل !پدر بزرگ خاطره تعريف مي کرد ... مادر بزرگ خنده مي کرد کيف مي کرد !
بچه ها مشغول تناول بودن ... آفت آجيل بودن و هل بودن !صميميت توي چشا موج مي زد ... مرغک دل پربه سوي اوج مي زد !آخر شب عازم بودن به خونه ... در زير اون برفاي دونه دونه !يادش بخير رسم و رسومي داشتيم ... اين سنتا رو همه دوست مي داشتيم چارشنبه سوري يادته چه جور بود ؟! حقيقتا" يه جشن و يه سرور بود !بوته فروش از وسط بيابون ... بوته مياورد کنار خيابون !بدو بيا آي بوته بوته بوته ... بدو که شد بوته تموم ? سوته !صبح ?ريال عصر يه قرون مي فروخت ..... به روزم !! و خد ا نگهدارتون