سه سالی از غائله ی وهابیت با ساختار غربی ـ عربی در سوریه و بعد عراق می گذرد. کسانی که به نام اسلام و با پرچم توحید اما به رنگ سیاه قد برافراشتند و با اقدامات ننگین و وحشیانه ی خود روسیاه ترین جنایتکاران تاریخ را رو سفید کردند.
گذشته از ماهیت آمریکایی ـ صهیونی این گروه که ایجاد و بقایشان به اعتراف مسئولان وقت ایالات متحده برای تامین اهداف آنها بود نگاهی هم می توان به باورها و آرمان های آنها داشت و فارغ از آن ماهیت به نقد و بررسی آن نشست که در نوشته ی پیش رو هدف همین است.
حدود اختیارات رهبری؛ اینکه محدود است یا حد و حصری برای او نیست و اگر محدود است به چه اموری ختم می شود؛ پرسش هایی است که پاسخ به آنها بسیاری از شبهات در خصوص اختیارات رهبری را جوابگو خواهد بود. بحث مطلقه بودن ولایت فقیه (اصل 57 قانون اساسی)، وظایف و اختیارات رهبری در یازده بند (اصل 110)، مسئول و موظّف بودن رهبر در برابر قانون به مانند سایر افراد کشور (اصل 107) در کنار تحلیل های غیر کارشناسانه، دست به دست هم داده تا سوالات مطرح شده در بالا و شبهاتی از این دست تولید شود. در این مقاله برآنیم تا به شکلی مختصر و نه به تفصیل، حدود و اختیارات رهبری را با توجه به قانون اساسی و نیز سخنان مقام معظم رهبری بررسی کرده تا به یک جمع بندی نهایی دست پیدا کنیم.
«یک دقیقه سکوت برای کودکان مظلوم غزه»، «یک دقیقه سکوت برای جان باختگان سانحهی هوایی» و مانند آن جملاتی است که این روزها به وفور شنیده میشود؛ رفتاری بیگانه با فرهنگ ما که به برکت سیمای اسلامی میرود فرهنگ جا افتادهای در جامعه شود ...
کمک به نیازمندان یعنی کسانی که به هر دلیل در برآوردن نیازهای اولیه ی زندگی خود درمانده اند حتی اگر کافر حربی هم باشد تا چه رسد به مسلمانان غزه و لبنان و عراق و ... از دستورات روشن و مکرر قرآن کریم است.
برخی بر این باورند که ولایت مطلقه فقیه، حاکمیت بی چون و چرای یک فقیه بر جامعه اسلامی است و این شیوه از حکومت، فرقی با حکومت دیکتاتوری که اداره جامعه، بی توجه به خواست و نظر دیگران است ندارد و در نهایت نتیجه می گیرند که آن نیز به مانند این باطل و مردود است و نباید چنین شیوه حکومتی آن هم به نام اسلام و مردم سالاری دینی وجود داشته باشد.