پيام دوستان
+
[تلگرام]
*تلنگر*
خوب است آدمي
جوري زندگي کند که آمدنش
چيزي به اين دنيا اضافه کند…
و رفتنش چيزي از آن کم …!
حضور آدمي بايد وزني در اين دنيا داشته باشد...
بايد که جاي پايش در اين دنيا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنيا برود.
نيامده ايم تا جمع کنيم
آمده ايم تا ببخشيم،
آمده ايم تا عشق را ؛
ايمان را ؛
دوستي را ؛
با ديگران قسمت کنيم و غني برويم
آمده ايم تا جاي خالي را پر کنيم...
که فقط و فقط با وجود ما پر ميشود و بس!
بي حضور ما نمايش زندگي چيزي کم داشت...
آمده يم تا بازيگر خوب صحنه زندگي خود باشيم.
همابانو
103/8/15
انديشه نگار
@};- بسيار زيبا .
*قاصدك*
@};-
شبستان نور
ممنون از لطفتون
.: ام فاطمه :.
بسيار عالي :) چه عکس نازي =)@};-
+
باورم نيست
زِ بد عهدي ايام هنوز...
عشقستان اسماعيل
103/8/6
.:راشد خدايي:.
103/8/2
همابانو
103/8/2
+
هرکجا هستم باشم...
آسمان مال من است...
پنجره، فکر، هوا ،عشق، زمين، مال من است....
و تــــو...
2-اشراق
103/7/19
29 فرد دیگر
265 فرد دیگر
5 فرد دیگر
+
هنوز هم همه ي نوشته هايم به تو ميرسند ...
همابانو
103/6/24
من خاليم. و و تو عين حقيقي بوديم خاليم چ ون حس ت و از من هر چه بود پس ندا د و من خاليم ديگه دستام سر شده خليم
نمي دانم براي آينده مي تونيم براي هن خوب باشيم يانه يا اصلا مي تونيم حال يکديگر را خوب کنيم يانه مي دونم فقط بايد براي داشتنت با همه تقديرات که تو تعيين کرده اي بايد بجنگم چون نمي دونم که کيست نداند چه حسي به تو دارم و چقدر دوست دارم بخدا فقط مي دونه و تو و من همين
+
[تلگرام]
"وَ لَسَوْفَ يُعْطِيکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى"
و بزودي پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوي!
سوره مبارکه ضحي
همابانو
103/6/24
??? توليد ملي سرمايه ملي???
دوستان و همکاران عزيز صنعتگر پرشين کولينگ شما را دعوت ميکند
????????????
https://persiancooling.com/
+
جز وصل تو، دل به هرچه بستم توبه...
همابانو
103/6/24
يا حسين ابن علي روزگاري روياي من با عشق او آغاز شده همچنان سوختم و ساختم تا در صحراي احمر به آرزويم ميرسم بي شک ياران بودند که اين عشق و بهمن کارسازي نمودند و اصول عشق را به من آموختند من امروز هنوز ليلي را دارم و ليلاي را هم از شما و به مرحمت اکسير برادر استادم بر من وجود دارد اگر دل به دنيا شد از بحر لذت دنيا نبود مختصر آرزويي بود که انهم باز از عشق خاندان اهل بيت بود د در آن جز سلامتي خاندانم
+
اندکي آرامش ميخواهم ....
دستم به زندگي نمي رود ...
اين روزها که از همه ي سايه ها و آدم هاي رنگي
دلم به درد آمده تنها به پنچره اي که عطر
آرامش تو را مي پراکند
چشم دوخته ام ...
دردي عظيم درديست
با خويشتن نشستن
با خويشتن " ش ک س ت ن"
همابانو
103/6/24
شاد باشيد خرده نگيريد از بد زمانه کدامين يار ماند در دل و جان ما الي همين درد بي نهايت سخت زندگي آري همه درگيريم از عاقبت امروز خود ولي آيا جدل کردن و شکوه کردن از زمين و زمان سودي دارد در يافتن احسن الاحوال ما دوستان؟بياييم با زجر و تنهايي خود جمعي از منشور عشق و صفا ميان هم ترسيم و هديه بهم کنيم اين کار نوين و جديديست که از زجر و تنهايي فعلي مزيد رو به صفا و عشق و محبت بسازيم و عيدي هم کنيم
خسته ام و دلسرد ديگر اميدي در سر ندارم خدايا عالم حقيقت چقدر سياه است و مه آلود من از خود بودن وحشتي عميق دارم اما چه سود که هرچه ب د هست حقيقت است تو در مجاز گم شده اي تا غم کمتر بخوري ولي چشم هام باز شده و ديگر نواي بسته بودنم را نمي جويه من آن درمانده شدم گه همواره وحشت از نام اش داشتم خداحافظ اي دوستان خوبم بايد حقيقت را در نبودشان بپذيرم و به قول و زنجير تن وهن
همابانو
103/6/24
للهي يار جاني من مي داني توانم و سرشار از گناهان عيان و پنهاني دارم چشم به ساحت رباني و الوهيت اللهي و کبريايي اللهي نادم به درگاهت قانعم به آنچه دادي و مي گيري که دادنت رحمت و گرفتنت مشيت توست اللهي از اينکه توابين شرمگين ولي در پي جبران خدايا توبه کردم ولي حق الناس برگرديم است مرا آن ده که عين رفعت توست و از من بگير هر آنچه مظهر کرم توست
1 فرد دیگر
14 فرد دیگر
+
[تلگرام]
زميـن از آمـدنِ...
بـرف تـازه خشنـود اسـت
من از شلوغي بسيارِ ردِپا، بيزار!
#فاضل_نظري
روز برفي رشت
همابانو
103/6/24
ر پاها مي آيند بر روي برف چه بخواهي چه نخواهي خيابان محل گذر است و لاجرم تا آدمي باشد جاي پايش لاجرم حک ميشود در گوشه گوشه شهر اي کاش روزي ردپايي را بينيم که نشود آن را به هيچ وجه ناديده گرفت و آن ردپاي عزيزيست که براي اولين بار آسمان را مشتاق باريدن و گريستن از پي خوشحالي و متفاوت نسيم و صبا مشام ما را از بوي لطيفش پر کرده شايد چند صد سال بود اين شميم مطهر. ا کسي حس نکرده بود
همابانو
103/6/24
اعلاميه من اگر سرخي جگر فاطمه را مي ديد گريه اش حق مسلم بود که دل زهرا خون شد از اينهمه اعلاميه اي که به حق و با پايان عمر چاپ و رخنه دلهاي همه باورشده است ولي رقيه حسين فرزند پنج تن آل ابا که شجره اش آبروي خلقت همه و خصوصا قاتلين بود که شيطان ارباب آنها به واسطه دليل وجود نحس همانان جهنمي شد و راضي به تعظيم نبود و خون ابروهاي خلقت را به دست اينان جاري کرد تا به قيامت جهاني را گريان کند